توهم امامت؛ بیماری ولایت !
سخن گفتن در بدو تولد، شفای بیماران، داشتن دم مسیحایی، تنها بخش کوچکی از معجزات این امام است و حال باید دید این آدم معمولی کیست که تمام صفات انبیا را در خود جمع کرده ولی توسط هاشمی به مقام رهبری و ولایت فقیه رسیده است.
- بقلم مهدی ساوالان پور
« محبت نیوز» - - ولایت مطلقه فقیه؛ واژهای که پس از انقلاب ۵۷ وارد ادبیات دینی و سیاسی کشور گردید و بر اساس اختیارات تعریف شده به اقتضای زمان و منفعت، رهبری ایران خود را قادر به دخالت در تمامی مسائل می داند و دخالتهای صریح رهبری در امور اجرایی و اعتقادی کشور به گونهای است که در طول تاریخ ایران چنین استبدادی تقریبا بینظیر است.
قدرت خامنهای یا ولی امر مسلمین جهان، تنها شامل کنترل تمام قوای حکومتی و دخالت درجزیی ترین امور آنها نیست، وی با در دست گرفتن تمام حوزههای مذهبی و با مجیزگویی مراجع طرفدار خود چنان بر اریکه قدرت تکیه زده و خود را عاری از هرگونه اشتباه و امام معصوم عصر میداند و مرجعیت شیعه حداقل مقام دینی است که برای خود قائل است، در صورتی که همگان میدانند که وی بار علمی لازم برای این مهم را ندارد.
دخالت خامنهای در کلیه امور کشور تا بدان جا پیش رفته که علی مطهری، نماینده کنونی مجلس که همواره خود را حامی ولیفقیه میخواند، بیان میکند قرار نیست ولیفقیه در همه جزئیات حکومت دخالت کند.
خامنهای، خود روزگاری منتقد ولایت فقیه بود و در نماز جمعه سال ۱۳۶۶ صراحتن قدرت ولیفقیه را محدود دانسته و میگفت نباید اجازه دخالت به ولیفقیه در حوزه فروعات دینی را داد، اما پس از انتصاب به رهبری، نه تنها با این تئوری یعنی قدرت مطلقه و ولایت مطلقه فقیه مخالفت نکرد که هیچ، بسیار فراتر از قانون نیز مرکب به پیش راند.
حقیقت امر این است که روحانیت اقتدارگرا به رهبری آیت الله خمینی با ورود واژه جعلی ولایت فقیه به قانون اساسی راه را برای دیکتاتوری هموار کرده و با تمسک به این اصل جعلی برای تثبیت خود و نظامش برای هر عمل درست یا نادرست توجیه شرعی یافت و ساخت.
با توجه به شرایط کنونی به نظر میرسد مقصود اصلی از ولایت فقیه این است که کسی بیاید و مردم را صغیر و خویش را کبیر بنامد و عوام را سفیه و خویش را عاقل خواند؛ همه رعیت و یک نفر ارباب.
این در حالی است که حتی مرجعیت خامنهای از سوی بسیاری از مجتهدین غیر قابل قبول است و وی را فاقد صلاحیت و دانش مرجعیت می دانندٰ و تنها چند مرجع حکومتی هستند که پیوسته بر طبل ولایت فقیه وی میکوبند.
البته کم نیستند کسانی که یوغ این بندگی را بر دوش نهاده و در رسای خامنهای گوی سبقت را از یکدیگر میربایند و القابی چون: نائب امام زمان؛ مقام عظمای ولایت؛ امام المسلمین؛ ولی امر مسلمین جهان و… کمترین مداح و ثنای جاری بر لبان آنان است.
سخن گفتن در بدو تولد، شفای بیماران، داشتن دم مسیحایی، تنها بخش کوچکی از معجزات این امام است و حال باید دید این آدم معمولی کیست که تمام صفات انبیا را در خود جمع کرده ولی توسط هاشمی به مقام رهبری و ولایت فقیه رسیده است.
مجلس خبرگان پس از فوت خمینی و به سرکردگی هاشمی رفسنجانی که با علم بر عدم صلاحیت خامنهای ونداشتن شرایط رهبری وی را با زرو زور به قدرت رساندند و متاسفانه روحانیون وسیاسیون وحتی مردم کوچه و خیابان بدون توجه به این مساله که چرا چنین اختیارات بی سابقهای را در اختیار چنین شخصیت بی صلاحیتی قرار داده اند سکوت اختیار کرده وسپس با بازنگری قانون اساسی زمینه این فرعونیت مطلقه را فراهم کردند.
آیت الله خامنهای قانونن دارای ولایت مطلقه است و قدرت مطلقه را قانون اساسی جمهوری اسلامی به او بخشیده و او نیز در استفاده از این حق قانونی کوتاهی نکرده و مهارت از خود نشان داده است.
با اختیاراتی که خامنهای در اختیار دارد اکنون میبینیم ازمجلس فرمایشی فقط پوسته ونامی برجاست و نمایندگان آن که از گماشتگان خامنهای هستند، بدون اذن او هیچ تصمیمی نمیتوانند بگیرند و رئیس جمهور نه تنها حق تعیین وزرا را ندارد، بلکه برای ادامه زندگی با همسرش هم محتاج اذن آقا می باشد، رییس قوه قضاییه هم بارها عدم استقلال خودرا مطرح کرده وماموریت خودرا نه اجرای عدالت بلکه پیروی کورکورانه از ولیفقیه میداند؛ سپاه وهمه نیروهای انتظامی – امنیتی کشور بدون توجه به منافع ملی تنها مطیع اوامر رهبری هستند.
خامنهای کوچکترین استقلال رای ونافرمانی را در هیچ کجای کشور برنمیتابد و مشاهده کردیم چگونه اصلاح طلبان حکومتی و باند هاشمی رفسنجانی را قلع وقمع کرد و رییس جمهورخود خوانده خود را تا مرز استعفا پیش برد و کسانی که ساز مخالفت با وی را کوک کردند، هریک به طریقی وادار به سکوت نمود.
نقد حاکمیت خامنهای خط قرمزی است که هر فردی بخواهد از آن گذر کند میباید خود را برای بیرحمانهترین عقوبتها آماده کند؛ زیرا در خواستگاه ولایت فقیه جایگاهی برای نقد وجود ندارد، به صورتیکه حجب الاسلام پناهیان در این باره میگوید: کلمه نقد در مورد ولی فقیه باطل است و حتی علما هم نمیتوانند ولیفقیه را نقد کنند چون اولن اطلاعات ایشان را ندارند، دومن مثل ایشان اشراف ندارند و سومن درایتشان به پای درایت ایشان نمیرسد.
یحیی رحیم صفوی، فرمانده سابق سپاه پاسداران و دستیار و مشاور عالی فعلی رهبر، منتقدان او را تهدید و تاکید کرده بود، که ولایت فقیه یک ولایت بر حق است و هر که با حق درآویزد حق او را زمین میزند.
علی سعیدی٬ نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران میگوید: اختیارات ولایت فقیه برابر انبیاء و معصومین و امامان بوده که از لحاظ اختیار یکی است و به همان اندازه که از امامان تبعیت واجب است، تبعیت از رهبری هم واجب است و این دو با هم فرقی ندارد.
به طوری که مشاهده میشود مداحان و مبلغان قداست خامنهای برای نشان دادن ولایت مطلقه وی از تمامی امکانات استفاده میکنند و برای رساندن وی به مقام الوهیت حاضرند حتی بر اندیشههای اعتقادی مردم خط بطلان کشیده و دینی برابر اقتضای زمان و در راستای حاکمیت خامنهای به وجود آورند.
در خاتمه با وجود اینکه علی خامنه ای هنوز کنترل کامل دو قوه مقننه و قضاییه به اضافه ارگانهای مهم نظامی و اقتصادی کشور را در اختیار دارد، اما با بحرانهای ناشی از خودکامگی و سیاستهای نادرست در عرصههای داخلی و خارجی روبروست که ساختار سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی کشور را به مرز فروپاشی سوق داده و این مساله حتی مساله موجودیت نظام را زیر سوال برده است، به طوریکه برای معضلات غیر قابل کنترل کنونی، هیچ راه حل منطقى ندارد و حتى آنچه ظاهر امر نشان مىدهد هیچ تمایلی نیز ندارد، که براى حل این مشکلات از منافع و موجودیت خود میلیمتری عقب نشینی نماید.
- By mohabatnews.com
- 1392/01/19