قدیس های زنده که زخم هایشان را نشان می دهند + عکس
قدیسهایی که از پرده نقاشی بیرون جهیده و جان گرفتهاند حالا زخمهایشان را نشان میدهند و از بازدیدکننده میخواهند در فرایند آسیب زدن به آنها مشارکت کند.
به گزارش « محبت نیوز» رادیو زمانه با اعلان این خبر گزارش داد که این نمایشگاه ی حیرتانگیزی است که مایکل لندی، هنرمند انگلیسی، در گالری یا نگارخانه ملی لندن برپا کرده است. ( تصاویر در انتهای مطالب ) مایکل لندی متولد ۱۹۶۳ در لندن است و پیش از این با نمایشگاهی که در سال ۲۰۰۱ و با نام «خرد کردن» برگزار کرد مشهور شده بود.
در این نمایشگاه می بینیم ، آپولونیا، قدیسه زیبا که از نقاشی سده شانزدهمی لوکاس کراناخ، نقاش آلمانی، بیرون آمده با فشار دادن اهرمی کوچک توسط بازدیدکننده کنجکاو، دندان خود را از ریشه در میآورد تا یادآور مصایبی باشد که در سده سوم میلادی در شهر اسکندریه بر او وارد شد.
آن سوی دیگر، جروم، قدیس و عالم بزرگ مسیحی ایستاده است، کسی که در سده چهارم میلادی انجیل را از یونانی و عبری به زبان لاتین ترجمه کرد. او سالها در صحرای سوریه در تنهایی و انزوا زندگی میکرد. مشهور است برای رهایی از تمناها و تمایلات جنسی عادت داشت با سنگ بر سینه خود بکوبد تا راه بر وسوسهها ببندد. حالا نیز میتوان با فشار دادن پدال کوچکی که در نزدیک اجزای بدنش قرار گرفته شاهد کوبیدن سنگ بر سینه او بود. قدیس دیگری آن سوتر چشمان از حدقه درآورده شدهاش را روی سینی گذاشته و آن را میگرداند.
این تنها بخشی از نمایش حیرتانگیزی است که مایکل لندی، هنرمند انگلیسی، در گالری یا نگارخانه ملی لندن برپا کرده است، نمایشگاهی که با تمام معیارهای پیشین این گالری معتبر و جهانی متفاوت است.
گالری ملی به طور معمول به کارهای معاصر و به ویژه کارهای سنتشکن بیتوجه است و گنجینه هوشربای آن شامل آثار نقاشی از سده چهاردهم تا ابتدای سده بیستم است. اما افتتاح نمایشگاه مایکل لندی که از ماه مه ۲۰۱۳ تا ماه نوامبر ادامه خواهد داشت، نشان داد این گالری نیز میخواهد به هنر معاصر توجه نشان دهد.
لندی در سال ۲۰۰۹ توسط گالری ملی انتخاب شد تا به عنوان هنرمند مهمان به مدت دو سال در این گالری کار کند و با الهام گرفتن از آثار هنری سدههای پیشین، اثری امروزی خلق کند. نتیجه جستوجوهای هنری و تاریخی مایکل لندی، حالا نمایشگاهی است که در آن به قدیسان مسیحی جان بخشیده و به بازدیدکننده این امکان را میدهد تا با این مجسمههای غولپیکر وارد تعامل و ارتباط دو سویه شود. این بازیگوشی با روایت و همچنین تاریخ و میراث هنری، نکتهای است که به ویژه مورد توجه برگزارکنندگان نمایشگاه بوده است.
نمایشگاه لندی ترکیبی است از چندین مجسمه بزرگ که ارتفاع بعضی از آنها حدود چهار متر است و تعداد زیادی کولاژ و تکهچسبانی از اجزای مختلف بدن قدیسان. مجسمهها نیز همگی از نقاشیهای موجود در گالری ملی الهام گرفتهاند. او با طراحی این پیکرههای مکانیکی، ساخت آنها را به کارگاهی در حومه لندن سفارش داد تا مجسمههایی مقاوم در برابر ضربه ساخته شوند.
نکته مهم دیگر آن است که فرایند حرکت قسمتهای مختلف مجسمهها در برابر دید بازدیدکننده است. در حقیقت به جای آنکه مجسمههای کاملی از قدیسان ساخته شود، تنها بخشهایی از بدن آنها انتخاب شده و سپس این قسمتها با چرخ دوچرخه، چرخدندههای زنگزده، تسمههای فلزی کهنه و پیچ و مهره و آهنآلات قراضه به هم وصل شدهاند. با هر فشاری که بازدیدکنندگان روی پدال مجسمهها میآورند این دستگاههای مکانیکی به کار افتاده و زخمی دیگر بر پیکر این قدیسان وارد میکنند. در اینجا دیگر هیچ رمز و پیچدگیای در کار نیست. انگار تمام آن هاله رمزآلودی که حول زندگی این قدیسان وجود دارد و در نقاشیها نیز به خوبی پیداست کنار رفته و با آشکار کردن اندرون این جسمهای زجر کشیده، هنرمند میخواهد از آنها افسونزدایی کند. مکانیکی بودن این مجسمهها در تقابل آشکاری با وجه روحانی داستان زندگی این مردان و زنان قرار دارد. صدای چرخدندهها و غرش گوشخراش کوبیده شدن اجسام سخت بر پیکرهها نیز سکوت ابدی گالری ملی را بر هم میزند.
با اینحال کارهایی که مجسمههای مکانیکی انجام میدهند دقیقن و مو به مو آن چیزی نیست که در روایات و داستان زندگی آنها آمده است. مایکل لندی گرچه از آن داستانها الهام گرفته و به نقاشیهای قرون وسطایی و دوران رنسانس جان بخشیده، اما گاهی خودش را به آن روایات محدود نکرده است. مثلن در داستان قدیسه آپولونیا آمده است که زندانبانانش برای زجرکش کردن او تمام دندانهایش را یکی یکی از دهان درآوردند. اما اینجا در گالری ملی لندن، این خود اوست که دندانش را با انبر میکند. آیا این اشاره پنهان هنرمند به زجر و «شهادت» خودخواستهای است که این انسانها به استقبالش رفتهاند؟
یکی دیگر از تأثیرگذارترین آثار این نمایشگاه، تومای شکاک است. در داستانهای مربوط به زندگی عیسی مسیح آمده است که او پس از پایین آورده شدن از صلیب و در روز سوم از بستر مرگ برمیخیزد و به میان پیروان و حواریانش میآید و آنگاه پس از چهل روز به آسمان عروج میکند. اما هنگام آمدن به میان یارانش، توما حواری در ابتدا از پذیرفتن اینکه او مسیح است سرباز میزند و شک میکند. شک او تا زمانی که شخصن به معاینه زخمهای بدن مسیح میپردازد ادامه دارد. این موضوع دستمایه نقاشیهای بسیار زیادی در سدههای میانی و همچنین دوران رنسانس شده است. مایکل لندی مجسمه تومای شکاک را بر اساس نقاشی چیما کونهلیانو، نقاش ایتالیایی دوران رنسانس ساخته است. او در اثر خود تنها سینه مسیح و دست توماس را انتخاب کرده. نیمتنه مسیح روی یک فنر زنگزده بزرگ نصب شده و دست توماس نیز به یک بازوی مکانیکی متصل است. با فشار دادن پدال کوچکی، انگشت توماس داخل زخمهای بدن مسیح فرو میرود، عملی که به صدها نقاشی معروف اکنون جان بخشیده و میتواند در نوع خود تکاندهنده نیز باشد.
از دیگر آثار جالب توجه این نمایشگاه یک قدیس چندگانه است؛ مجسمهای مکانیکی که از ترکیب چند قدیس با یکدیگر خلق شده. سن پیتر، قدیسی که تبری فرق سرش را شکافت، سن لورنس که توسط رومیها در آتش کباب شد، قدیسه لوسی که طبق روایات چشمانش را از حدقه درآورد تا برای عاشقی که پیوسته چشمان او را ستایش میکرد بفرست، قدیسه کاترین که برای شکنجه به یک چرخ بسته شد و همچنین میکاییل فرشته الهی که اژدهایی را میکشد، همگی با یکدیگر ترکیب شده و یک دستگاه بزرگ را ساخته که با فشار دادن پدال تاریخ و اسطوره را به چرخش در میآورد و با هم ادغام میکند.
اما در تکرار صد باره و صد باره حرکت این مجسمهها چه چیز نهفته است؟ آیا این اشارهای است به جاودانگی قدیسانی که عشق و ایثار آنها مرز زمان را شکسته و در عصر حاضر نیز قادر است ما را به خود جذب کند، و یا برعکس هنرمند خواسته چرخهای مکانیکی و بیهوده را تجسم بخشد که با خشکی تمام در طی قرون و اعصار تکرار شده است؟ مایکل لندی اما خودش گفته است او بیش از هرچیز مجذوب عزم جزم این قدیسان و متمرکز بودن آنها بر هدفی شده که پیش روی خود در زندگی داشتهاند.
- By mohabatnews.com
- 1392/03/13