گرویدن عضو سابق سپاه پاسداران از قلب سپاه به آغوش مسیح !
وی به عنوان یکی از اعضای نخبه سپاه پاسداران شاهد صحنه های وحشتناک ی بود. همین امر سوالاتی را در ذهنش درباره ایمانش به اسلام و رژیم اسلامی بوجود آورد. وی به غرب گریخت و شخص دیگری را پیدا کرد که با محبت ی که به او داد جانش را مملو ساخت.
به گزارش آژانس خبری مسیحیان ایران، « محبت نیوز» ، 'رضا خلیلی' در حال حاضر در آکادمی آموزش مشترک ضد جاسوسی در وزارت دفاع آمریکا به تدریس مشغول است و از اعضای نیروی عملیاتی امنیت داخلی ایالات متحده می باشد. او کتابی را به نام 'زمان خیانت' به تألیف در آورده که شرح زندگی دوگانه وی به عنوان مأمور سیا در سپاه پاسداران است. این کتاب جایزه هایی را در آمریکا و سطح بین المللی به خود اختصاص داده است.
وی که به دلایل امنیتی نام 'رضا خلیلی' را برای خود برگزیده می گوید: « در بچگی همیشه در قلبم به خدا دعا می کردم. همیشه به دنبال راهی برای نزدیک شدن به او بودم.»
وی که در آمریکا تحصیل کرده، بلافاصله پیش از انقلاب به ایران بازگشت. تجربیاتش در ایالات متحده نوعی احترام را نسبت به سنت های دموکراتیک آن کشور در وی بوجود آورد. وی می گوید: « بنیانگذاران ایالات متحده بسیار شجاع بودند که برای فراهم آوردن انسانیت همراه با دموکراسی و آزادی، جان خود را نثار کردند».
وی پس از بازگشت به ایران ایده آل های زیادی در سر داشت. او در این باره می گوید « می خواستم به کشورم کمک کنم تا پیشرفت کند و امیدوار بودم که دموکراسی کامل برقرار خواهد شد. ایمان داشتم که آیت الله خمینی به قولی که داده بود وفادار می ماند. وی وعده داده بود که همه آزاد باشند.»
یکی از دوستان دوران بچگی اش وی را قانع کرد که بخاطر تخصصش در کامپیوتر به سپاه پاسداران بپیوندد. اما وی هنوز آمادگی مشاهده چیزهایی که کمی پس از پیوستنش به سپاه تحت نام اسلام دید را نداشت.
'رضا خلیلی'ضمن تشریح سرکوب مسیحیان ایران توسط دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی فاش ساخت که آیت الله های ایران از تعداد زیاد مسلمانانی که به مسیحیت ایمان میآورند عاجز شده اند. / English
وی اشاره کرد: «آخوند ها، ایرانیان را مجبور کردند که به پوشش افراطی اسلامی تن در دهند و مجازات قطع عضو را برای جرائمی مانند دزدی، شلاق برای مشروب خواری و سنگسار برای زنا را بپذیرند.» جوانانی که به دنبال آزادی هایی بودند که فکر می کردند انقلاب برایشان وعده داده، دستگیر شدند و به زندان اوین برده شدند.
«بسیاری مورد تجاوز، شکنجه قرار گرفتند و اعدام شدند که در میان آنها بهترین دوست من و اعضای خانواده اش بودند. دختران 13 ساله قبل از اعدام مورد تجاوز جنسی قرار می گرفتند زیرا در اسلام اعتقاد بر این است که باکره ها به بهشت می روند و کسانی که خود را مردان خدا می خواندند می خواستند آنها را از این پاداش محروم سازند. افراد دیگر به آرامی در تانکر های اسید فرو برده می شدند تا با درد و عذاب بمیرند. خمینی و دیگر آخوند ها خود را به عنوان نمایندگان الله بر زمین معرفی کردند و اعلام کردند که هرکه بر ضد آنها باشد دشمن خداست. مجازات دشمنی با آنها و الله نیز اعدام بود. ده ها هزار نفر اعدام شدند.»
اینگونه رفتار های رژیم اسلامی نظر وی را برگرداند. این سوال برای او مطرح شد که چه کسی می تواند این کارها را بکند؟ آنها ادعا می کنند که به الله معتقدند و اسلام آخرین و بالاترین دین هاست و همه باید به این دین وارد شوند.
وی گفت: « این موضوع قلب من را شکست. من در جستجوی خدا بودم. پس نزد او دعا کردم و گفتم 'این چیزها نمی تواند از سوی تو باشد. اینها کار تو نیست.'» خلیلی نمی توانست باور کند که خدایی که محبت است بتواند منشأ چنین جنایاتی هولناکی باشد.
وقتی که دیگر طاقتش طاق شد، رئیس ش را قانع کرد که برای دیدار از یکی از فامیل های بیمارش به آمریکا برود. در طول مدت سفرش به آمریکا با مأمورین اف-بی-آی دیدار کرد و آنها هم وی را به مأمورین سیا در لندن ارجاع دادند. پس از اینکه چندین آزمون دروغ سنجی را پشت سر گذاشت و آموزش دید، به عنوان یک مأمور مخفی به ایران بازگشت. وی در مورد این اقدامش می گوید:
« تصمیم گرفتم به روش خودم با رژیم مقابله کنم.»
وی در عین حال به مطالعه آموزه های اسلامی ادامه داد تا بتواند بالاخره حقیقت را بیابد. وی می گوید «هرچه بیشتر از قرآن و احادیث فهمیدم، به این نتیجه رسیدم که اسلام به این نوع که در ایران اجرا می شود، دین درستی نیست و اینکه الله ای که آخوند های جنایتکار می پرستند، خدای حقیقی نیست. مذهب شان بر ضد تمامی اصول انسانی است. آنها یک سری قوانین وحشیانه را برپا کرده اند که نشان دهنده تعصب، وحشیگری و بی عدالتی بود و بیانگر ذهنی شریر در پس این قوانین بود و نه خدایی پر محبت.
'خلیلی' اسلام را رد کرد و جستجوی خود را برای یافتن خدای حقیقی آغاز نمود. آن خدایی که او را تا کنون در این کار خطرناک وی به عنوان جاسوس سیا در ایران برکت داده بود.
وی از ایران در اواسط دهه 90 میلادی از ایران فرار کرد و اکنون بطور مخفیانه در ایالات متحده زندگی می کند و یکی از اهداف ترور جمهوری اسلامی به شمار می رود. وی این مورد گفت :« آخوند های افراطی که اکنون بر ایران حاکم اند می خواهند که من بمیرم. اول بخاطر خیانت به کشورم به عنوان یک عضو سپاه پاسداران که برای سیا جاسوسی کرد و اکنون هم بخاطر خارج شدن از دین ی که به آنها اجازه چسبیدن به حکومت ظالمانه شان را می دهد.
وی درباره ایمان مسیحی اش گفت « وقتی به آمریکا آمدم، کاملن ایمانم را به اسلام از دست داده بودم و به دنبال خدای خود می گشتم.»
در این میان یکی از دوستانش یک انجیل و یک فیلم زندگی مسیح به او می دهد. این فیلم و انجیل قلب وی را لمس کرد. خلیلی انجیل را خواند و سوال های متعددی از دوستش درباره انجیل پرسید.
وی تفاوت بسیار عمیقی میان تعالیم عیسی مسیح در انجیل لوقا باب 6 درباره محبت به دشمنان و تعالیم قرآن در سوره مائده آیه 33 دید. در این آیه قرآن آمده است « سزاى كسانى كه با [دوستداران] خدا و پيامبر او مىجنگند و در زمين به فساد مىكوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهتيكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت».
'خلیلی' می گوید «من قبلن به هیچ وجه با زندگی عیسی، کلامش، حکمتش و محبت خالصش آشنا نبودم. کلمات مسیح در درون من انقلابی بوجود آورد.»
وی به نقطه ای رسید که خود را تسلیم خدای حقیقی و زنده نمود که مقاومت در برابر محبتش ممکن نبود. 'خلیلی' می گوید « کاملیت محبت او جان من را لبریز کرد. نمی توانستم در برابرش مقاومت کنم. محبت او عمیقن من را لمس کرد. در آن زمان بود که بی شک فهمیدم که کتاب مقدس کلام حقیقی خداست. عیسی مسیح همان کسی بود که به دنبالش بودم. می دانستم که دیگر به مقصدم رسیده ام». / English
- By mohabatnews.com
- 1391/05/05