گسترش روزافزون نفوذ اسلامگرایان در کشورهای اسلامی
این گروهها با گرفتن انگشت اتهام به سمت حکومتهایی که داعیهی مدرنسازی را دارند، این نوع نگرش به جهان را عامل بدبختی مسلمین نشان داده و از مردم میخواهند که به صدر اسلام بازگردند!
این مطلب به انتخاب سر دبیر از میان وبلاگها و یا از طریق كاربران 'محبت نیوز' ارسال شده است و دیدگاههای انعكاس یافته در این یادداشت نظرات شخصی نویسنده آن می باشد، اگر نقد و نظری بر این نوشته دارید می توانید برای ما ارسال نمائید.
« محبت نیوز» - گسترش روزافزون نفوذ اسلامگرایان سلفی و بنیادگران در کشورهای اسلامی اکنون دیگر به یک حقیقت غیرقابل انکار تبدیل شده است. از تاجیکستان گرفته تا مصر و لیبی و پاکستان، روز به روز بر نفوذ این تفکر در طبقهی پایین اجتماع و شمار حامیان آن افزوده میشود. پایگاههای این نگرش که همان مساجد باشند مثل قارچ در روستاها، شهرهای کوچک و محلات فقیرنشین سبز میشوند و با بودجههای هنگفت، فقرا و مستمندان را به سمت خود جذب میکنند. آن چیزی که اما از نظرها پنهان مانده، رابطهی مستقیم افزایش نفوذ بنیادگرایی با وجود حکومتهای دیکتاتوری و خودرای در منطقه است. تاثیر حکومتهای توتالیتور بر دلسردی مردم از آنها و گرایش به سمت جریانهای تندرو غیرقابل انکار است. رهبران مذهبی این گروهها با گرفتن انگشت اتهام به سمت حکومتهایی که داعیهی مدرنسازی را دارند، این نوع نگرش به جهان را عامل بدبختی مسلمین نشان داده و از مردم میخواهند که به صدر اسلام بازگردند. آنها با توزیع سخاوتمندانهی پول در میان فقرا، به آنان وعده میدهند که در صورت برقراری حکومت اسلامی شرایط مردم بسیار بهتر از آن چیزی خواهد شد که امروز وجود دارد.
در حقیقت تحلیل بنیادگراها و سلفیها از حکومتهای منطقه، بسیار یکطرفه و ناقص است. درست است که ریشه بسیاری از بدبختیها مردم این مناطق این حکومتها و حاکمانشان هستند اما صفت لیبرال، غربی و مدرن دادن به این شکل از ادارهی جامعه در واقع نعل وارونه زدن است. این دولتها در منطقه، از آذربایجان و تاجیکستان گرفته تا مصر و پاکستان و ترکمنستان، فقط ظواهر جوامع مدرن را به خودگرفتهاند و از زیرساختهایش محرومند. چنین شکلی از ادارهی جامعه بوده است که باوجود درآمدهای سرشار دولتها، همچنان فقر و بدبختی در این کشورها بیداد میکند. کشورهای شمال آفریقا و آسیایمیانه نمونههای بسیار خوبی از این حقیقت تلخ هستند. اما آیا بنیادگرایی و سلفیگری چارهی درد این مناطق خواهد بود؟ پاسخ به روشنی منفی است. درست است که در حال حاضر و به وسیلهی منابع عظیم شاهزادگان وهابی عربستان و با دادن صدقه به خانوادههای محروم، شمار فراوانی از آنان در مناطق مختلف آسیا و آفریقا دل در گروی این تفکر نهادهاند اما نباید فراموش کرد که این شیوه در طویل مدت یارای ادارهی یک حکومت با پیچیدگیهای ویژهی خودش را ندارد. با صدقه شاید بتوان جمعیتی حداکثر یکی دو میلیونی را سیر کرد اما نمیتوان سرنوشت بیش از یک میلیارد مسلمان را در دست گرفت. شیوههای مدیریتی که در ذهن رهبران این نوع تفکر وجود دارد مربوط به جوامع بدوی است که به هیچ عنوان کارایی اداره و مدیریت مشکلات روز را ندارند.
بسیاری از کشورهای غربی و یا حاکمان کشورهای منطقه، مبارزه مسلحانه و حذف فیزیکی را تنها راه چارهی برخورد با بنیادگرایان دیدهاند اما حقیقت این است که تا زمانی که این کشورها روی دموکراسی را به خود نبینند ریشهی چنین تفکری خشکیده نخواهد شد. تنها با پیشرفت اقتصادی و فرهنگی است که میتوان نگرش مردم این مناطق را به سمت دولتهای لیبرال عوض کرد. البته تجربهی یکی دو حکومت سلفی که در منطقه پاگرفته بودند و خواهند گرفت همچون تونس و افغانستان نیز خود خواهند توانست نمایانگر ناتوانی و شکست این نوع نگرش در ادارهی جامعه باشند.
زمان نشان میدهد که گردن زدن و قطع کردن دست و پای دزد و صدقه دادن به مردم و بریدن از جهان آزاد و پشت کردن به پیشرفتهای بشریت، در نهایت چیزی به جز فقر و بدبختی به ارمغان نخواهد آورد اما با کمال تاسف این بها را بازهم باید همان طبقات فرودست جامعه بپردازند، اتفاقی که هر روزه در افغانستان، پاکستان و تاجیکستان میافتد و انگار قرار است تا سرنوشت شوم مردم شمال آفریقا هم باشد. این روزها، روزهایی تاریخی و سرنوشتسازی برای خاورمیانه است که شاید نتایج آن را سالها بعد ببینیم، مردم باید بین حرکت به سمت دموکراسی یا بازگشت به سمت بنیادگرایی یک را انتخاب کنند و این انتخاب، انتخاب آسانی نیست. / رادیو كوچه
- By mohabatnews.com
- 1391/04/17