بنیادگرایان و تخریب بناهای تاریخی و مذهبی
در جریان فتوحات اسلامی، کلیساها و کاخهای پادشاهان مورد تخریب قرار نگرفت و معمولن با تغییر کاربری آنها به محل اقامت خلفا و امرای اسلامی یا مساجد تبدیل شدند و یا در مواردی حتی به همان شکل اصلی باقی ماندند.
به گزارش «محبت نیوز» تخریب بناهای دینی – تاریخی از وجوه مشترک بنیادگرایان است. این مشخصه معمولن به وهابیت نسبت داده میشود؛ هر چند اختصاصی به آنان نداشته و دیگر گونههای بنیادگرای معاصر نیز چنین گرایشی دارند. بنیادگرایان با هر بنای دینی – تاریخی مخالف نیستند و در صدد تخریب همه آنها بر نمیآیند. همچنان که هر گونهای از آنها گرایش مختلفی در تخریب این نوع بناها دارند.
به نقل از خبرگزاری بی بی سی، وهابیان در مراحل به قدرت رسیدن در عربستان سعودی به تخریب بناهایی پرداختند که به زعم آنان کاربرد عبادی یا تقدیسی برای غیر خدا داشتند. مزارهای اولیا بخش عمده این بناها را تشکیل میداد. در مواردی هم آنان علیرغم اینکه برخی از بناها را تخریب نکردند اما برای تعمیر و نگهداری آنان نیز اقدامی نکردند. همچنین مخالفتی با بناهای تاریخی – دینی از نوع دیگر نداشتهاند. نقطه هدف آنها پاکسازی جامعه از مظاهر شرک (از نگاه خودشان) بود. از این رو نه تنها بناهای تاریخی صرف یا بناهای دینی مخصوص عبادت خداوند را تخریب نکردند، بلکه گاه به آبادانی و توسعه آنها نیز پرداختند.
گروه موسوم به دولت اسلامی(داعش) در جریان به قدرت رسیدنش در مناطقی از سوریه و عراق، روندی متفاوت را طی کرد. آنان صرفن بناهایی را هدف قرار دادند که نمادی ناقض هویت دینی سنی از نگاه خودشان بودند؛ به ویژه اگر این بناها به ادیان و مذاهبی تعلق داشت که در جبهه دشمن داعش جای داشتند. از باب نمونه، از بین صدها ساختمان و تندیس و معبد در شهر موصل، نمادهای حضور تاریخی مسیحیان مانند مزار یونس و تندیسهایی مانند مجسمه شاعر معروف عرب، ابوتمام که نماد ابعاد عمیق مدنی و غیر دینی این شهر است از سوی داعش تخریب شدند. آنان بسان وهابیان در صدد پاکسازی جامعه از به اصطلاح نمود شرک نبودهاند؛ بلکه خواهان پاکسازی شهرها و روستاها از تنوع دینی بودهاند.
گرایش به تخریب بناهای تاریخی – دینی در پیشینه و حاضر جمهوری اسلامی ایران نیز پر رنگ است. نقطه هدف در این تخریبها زدودن نمادهای طاغوت است. بنیانگزاران انقلاب اسلامی، بهمن ۵۷ را نقطه تحول اساسی در تمام تاریخ ایران میشمرند. همانگونه که رژیم سابق خود را امتداد تاریخی ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی میدانست، آنان خود را ناقض این تاریخ سیاه از نگاهشان میشمرند. این نقطه تاریخی، چرخش از جاهلیت به نوع خاصی از اسلام بنیادگرا بود. بنابراین نمادهای دوره جاهلیت باید زدوده شوند یا از اهمیتشان کاسته شود.
از این رو، قبر رضاشاه پهلوی در سال ۱۳۵۹ با مواد منفجره ویران شد. بخش وسیعی از ارگ تاریخی تبریز در سال ۱۳۶۰ توسط امام جمعه وقت شهر آیت الله ملکوتی تخریب شد. در آن سال ها گزارشهایی از تلاش آیت الله خلخالی برای تخریب تخت جمشید نیز وجود دارد.
رهبر کنونی انقلاب علیرغم اذعان به اهمیت هنری آثار باستانی ایران معتقد است که 'این آثار متعلق به جباران تاریخ ایران است و نفرت از استبداد و جباریت، اینگونه آثار را در چشم و دل انسانها از جمله متدینین، بیجاذبه میکند'. بیاهمیتی به بناهای ناسازگار با گفتمان انقلاب اسلامی کمترین نوع واکنش نسبت به آنها است. این بناها در صورت تبدیل به نمادی معارض انقلاب، هدف تخریب قرار میگیرند.
تلاش مستمر در تخریب بناهای دینی بهائیان نیز با همین هدف صورت میگیرد. بهائیت از منظر گفتمان انقلاب اسلامی، انحرافی عقیدتی سیاسی به شمار میرود و وجود علنی آن تهدیدی برای هر دو بعد دینی و انقلابی بودن نظام به حساب میآید. از این رو اماکن مقدس آنان از آغاز انقلاب تا کنون به طور مستمر هدف تخریب بوده است. خانه محمدعلی شیرازی معروف به باب در سال ۱۳۵۸ تخریب شد. گورستانهای آنان در شهرهای مختلف ایران نیز تخریب میشوند.
تخریب اماکن تاریخی – دینی به موارد غیر اسلامی اختصاص ندارد و در صورت سر بر آوردن هویتی معارض گفتمان انقلاب از درون مساجد و حسینیهها، آنها نیز در معرض تخریب قرار دارند. نمونه این اتفاق در تخریب مسجد در حال تجدید بنای اهلسنت در مشهد که به مسجد شیخ فیض معروف بود در سال ۱۳۷۹ رخ داد. نمونه دیگر حسینیه دراویش قم است که در سال ۱۳۸۴ توسط نیروهای امنیتی استان تخریب شد.
استدلال رایج در تبین علت این گرایش نزد گرایش های مختلف بنیادگرایان مشابه است. آنان به وقایعی در تاریخ ادیان ابراهیمی، مانند: تخریب بتها توسط ابراهیم، تخریب بتهای کعبه هنگام فتح مکه و یا تخریب مسجد ضرار توسط پیامبرمسلمانان به جهت تبدیل آن به مرکز تجمع منافقان استناد میکنند. تعمیم این وقایع به شکل قاعدهای عام که هر آن چه مخالف گفتمان رسمی است باید تخریب یا بسته شود، امری جدید و بدون سابقه در تاریخ اسلام است. مسلمانان در طول تاریخ ۱۴۰۰ ساله این دین تا پیش از ظهور بنیادگراییهای معاصر چنین تصوری از این وقایع دینی نداشتند.
در جریان فتوحات اسلامی، کلیساها و کاخهای پادشاهان مورد تخریب قرار نگرفت و معمولن با تغییر کاربری آنها به محل اقامت خلفا و امرای اسلامی یا مساجد تبدیل شدند و یا در مواردی حتی به همان شکل اصلی باقی ماندند. در دوره عثمانی نیز که فتوحات اسلامی تا قلب اروپا پیش رفت، جریان تخریب اماکن دینی غیر مسلمانان شکل نگرفت. نمونه بارز از تغییر کاربری را میتوان در مسجد ایاصوفیا مشاهده کرد که پادشاهان عثمانی با پوشاندن مجسمهها و نقاشیهای روی دیوارهای کلیسای سابق، آن را به مسجد تبدیل کردند.
نگاه تاریخی پیشگفته نشانگر آن است که دشمنی بنیادگرایان با بناهای دینی – تاریخی معارضشان، امری فراتر از مقابله سیاسی با مخالفان است. آنان معمولن به کمتر از تخریب کامل این بناها خشنود نمیشوند و هر گونه حفظ و نگهداری آنها را هر چند با تغییر کاربردی تهدیدی برای خود میشمرند. از این رو، پیشنهاد برخی میانهروان مبنی بر تغییر مقبره رضاشاه به موزهای مخصوص جنایات رژیم پهلوی مورد استقبال انقلابیون قرار نگرفت.
بنیادگرایان نگاهی هویتی به این اماکن دارند و این بناها برای آنان چیزی به مراتب فراتر از یک ساختمان است. این بناها حاوی ارجاعی اجتماعی به دوره یا گفتمانی هستند که از منظر بنیادگرایان به کلی سپری شده و امکان بازگشت آن دیگر به هیچ وجه نباید فراهم باشد. از این رو دعوت به تخریب آنها بیش از آن که ناشی از نگرانی از فعال شدن این فضاها برای مخالفان باشد، ناشی از نگرانی درونی آنها نسبت به تحقق مطلق مدل بنیادگرایانهشان است.
این نگاه هویتی ناشی از شیوه نگرش آنها به نقطه فعلیت یا پرگشتگی دینی (در اصطلاح پدیدارشناسان) است. آنان نقطه تاریخی خود را تحقق نهایی دین میدانند که تغییری برای آن تصور نمیشود. تمامیت دین توسط آنان محقق شده یا در حال تحقق است. آنان نقطه پرگشتگی یا فعلیت کامل دین را که متدینان غیر بنیادگرا آن را در آینده میجویند، به دوره حاضر کشانده و تمام پتانسیل آن را خالی ساخته، هزینه تحقق مدل سیاسی خود میکنند.
تدین بنیادگرایان از این منظر تدینی به شدت دنیوی و مجسم است. آنان به دنبال یافتن مصادیقی مجسم و مادی برای همه مفاهیم معنوی دین هستند. بنابراین حق و باطل، الله و شیطان، مؤمن و کافر و غیره همگی باید نمود دنیوی و مجسم یابند. آنان بالطبع خود را در ردیف نخست این دوگانهها نشانده و طرف مقابل را مخالفان خود فرض کرده و زوال آنها را وظیفه خود میدانند.
از این منظر، تخریب بناهای تاریخی – دینی مخالفان، اعلام پیروزی نهایی و تجسم عملی تحقق الگوی بنیادگرایانه است. آنان با این عمل، انقضای دوره تاریخی پیش از خود را تاکید کرده و نیاز به اعلام ماندگاری مطلق خویش را باز مینمایند. این تخریبها به مثابه تحقق و تجسم پیروزی حق بر باطل است. استناد به وقایع بتشکنی در دوره ابراهیم یا پیامبر اسلام نیز گویای همین طرز تلقی نزد آنان است.
این بناها بسان بتهایی هستند که نماد دوران جاهلیت و طاغوت به شمار میروند و تخریب آنها نمایانگر انقضای آن دوران است. از این رو به نظر میرسد که روند تخریب همزاد رژیمهای بنیادگرا است؛ چرا که آنان به طور مستمر نیازمند تاکید بر مطلق بودن خود و نادرست بودن مخالفان خود هستند.
- By mohabatnews.com
- 1393/09/20